همیشه بر این باور بوده‌ام که یکی از وظایف عمده‌ی عکّاسی، ثبت دقایق و لحظاتی است که چشم آدمی در شرایط طبیعی قادر به روءیت آن نیست؛ و اگر هم باشد لحظاتی است چنان زودگذر و آنی که تاءمّل در آن برایمان مقدور نیست. عکس، این امکان را به ما می‌دهد که چنین وقایعی را منجمد و فریز کنیم و هر قدر دلمان خواست در آن بنگریم.
تصویری که مشاهده می‌کنید، منظره‌ی ثبت صاعقه با دوربین عکّاسی است. گرچه این سوژه تکراری و  کلیشه‌ای است، ولی همچنان جذّابیّت خود را دارد.
این عکس را در قزوین گرفتم و روی بام همان منزلی که به جای منزل «شادمهان» (نماینده‌ی قزوین در مجلس شورای ملّی زمان شاه) برای روحانیّون مدرّس ساخته شد و ما مدّتی در آن اسکان داشتیم. دوربینم مدل روسی و از نوع بسیار ارزانقیمت (در حدّ ۷۵۰ تومان) بود. ارزان‌بودنش نکته داشت: تمام تنظیماتش دستی و مانوال بود و مردم عادی حوصله‌ی کار با آن را نداشتند.
در شبی ابری و بارانی در مرداد ۷۲ که آسمان رعد و برق می‌زد، فاصله‌ی دوربین را روی بینهایت گذاشتم و دیافراگم را روی ۱۶ و سرعت را روی B. دوربین را روی سه‌پایه و در حالی که دکلانشورش را قفل کردم، رو به نقطه‌ی تاریکی در آسمان قرار دادم و منتظر ماندم. با زدن اوّلین رعد و برق، دکلانشور را آزاد کردم. نور صاعقه روی فیلم خام ثبت شده و عکس حاصله این بود که می‌بینید.